توهم
انقدر قدرت داشت که همیشه می گفت : ضربان زندگی انقدر ادم در دستان من است که از شماره خارج شده و نمی توانم بشمارمشان.
انقدر قدرت داشت که همیشه می گفت : ضربان زندگی انقدر ادم در دستان من است که از شماره خارج شده و نمی توانم بشمارمشان.
خوب راستش من ادمی هستم که یه سری عادت های روتین تو زندگی دارم . صبح زود بیدار شدن یکی از انهاست که فکر کنم
خوب من دبیر شیمی هستم و واقعیت اینه که این درس چندان اسان و راستش محبوب برای خیلی از بچه ها نیست. از این رو
چند خیابان انطرفتر از خانه ما رستورانی خوبی هست ،با فضایی دنج و شیک و غذاهایی خوشمزه و مطبوع. چندباری با بچه ها انجا رفته
دیروز عصر ،سری به کتابفروشی محل زدم . گشت زنی بین قفسه های کتاب ها در کتاب فروشی یکی از دلمشغولی های مورد علاقه من
تا حالا به اهمیت کارهای معمولی که در زندگی انجام می دهیم فکر کرده ایم . کارهایی ساده و روتین مثل ، مرتب کردن تخت
چند روز پیش مهمان یکی از دوستان دوره دانشکده بودیم . جمعی ساده و صمیمی از چند تا خانم هم فکر و هم اندیشه .
دیروز عصر با یکی از دوستان گفتگوی تلفنی داشتم . شاکی بود از کفشی که با قیمت گزافی خریده بود و پایش را اذیت می
تصویر سازی ذهنی مفهومی بود که با بروز مشکلی در حوزه کاریم برایم اهمیت زیادی پیدا کرد. بروز ان مشکل ، انگیزه ای شد تا
تاحالا به این فکر کرده اید که با ماندن در منطقه امن زندگی، با خطر نکردن و عدم حرکت از ترس پیش آمدن اتفاق های
کلیه حقوق متعلق به وبسایت مریم مشایخی می باشد.
آخرین دیدگاهها